خواهش نادانی انسان نکن

هوا بس ناجوانمردانه سرد است

خواهش نادانی انسان نکن

هوا بس ناجوانمردانه سرد است

آدمیزاد!

آدمیزاد در حرف زدن هایش بی ملاحظه است.
وقتی می خواهد با منطق حرف بزند، احساساتی می شود؛
وقتی می خواهد از احساسش بگوید، آرزوهایش لو می رود؛
وقتی می خواهد از آرزوهایش یاد کند، حسرتش رو می شود؛
وقتی می خواهد حسرتهایش را روشن کند، منطق می تراشد،
...و اینگونه گند میزند به همه‌ی روابطش

زبان سکوت

"مهم نیست آدم به چه زبانی می نویسد.
تمام زبان ها خارجی هستند، غیر قابل فهم اند.
هر کلمه به محض آنکه بر زبان آید،
به دوردست می گریزد،
به جایی که دست کسی یا چیزی به آن نرسد.
مهم نیست که چقدر آشنا باشد.
هیچکس نمی تواند بخواند.
هیچکس نمی داند برق چیست
و حتی کمتر میفهمدش، وقتی که باز می تابد
بر فلز صیقل خورده یک چاقو.
حالا شب
دریایی به نظر می رسد.
ما در آن دریا پارو می زنیم،
در جهت هایی مخالف، غرقه در سکوت"





گونده منه باش ووران ایندی منه داش وورور.
ایندی منه داش ووران اوزگلره باش وورور.

اوزگه اگر داش وورا دردینه دوزمک اولار.

باخ بورا سوز بوردادی داشلاری یولداش وورور…

یعنی میشه؟



خدایا یعنی میشه من به آرزوم برسم؟

خدایا یعنی میشه ببینم همه جا می نویسن اورمیه؟

بابا بخدا اورمیه درسته


اور (محل تجمع) + میاه (آب)= اورمیه= سرزمین آبها


خدایا یعنی میشه؟ 

باور کنید تا رو دکه دیدم کنار خیابون سرپا نشریه رو خوندم از ذوق