خواهش نادانی انسان نکن

هوا بس ناجوانمردانه سرد است

خواهش نادانی انسان نکن

هوا بس ناجوانمردانه سرد است

ظرفیت


ظرفیت... تواضع... تکامل... توسعه!


این کلمات چند وقتیه که ذهن تکامل طلب منو بدجوری به خودش مشغول کرده. دلم می خواد یک آدم متواضع باشم که به توسعه فکر می کنه و در عین حال انسانیه که از همه ظرفیت هاش استفاده کرده!

انسان توسعه یافته، زیربنای جامعه توسعه یافته است آخر...

حالا من چه کم دارم؟


* صبوری

به نظرم انسان توسعه یافته، با تمام توان باید صبوری را تمرین کند. من صبور نیستم راستش... هر چند خواهر شوهرم و 80 درصد اطرافیانم معتقدند که آدمی به صبوری من ندیده اند. ولی مهم "خودشناسی" است.

* آرامش

آدمها باید برای تفکر که از زیربناهای توسعه پایدار اخلاقی شان است، آرامش داشته باشند. قطعاً آرامش یک موضوع نسبی است. اما وقتی از اعماق درونمان آرام باشیم، در شرایط طوفانی هم می توان لذت اش را چشید. پس وقتی من آرامش ندارم، یعنی هنوز جای کار دارم.

* سعه صدر

چیزی که انسان ها را به سمت تکامل هر چه بیشتر پیش می برد، سعه صدر است. گاهی خیلی زود از کوره درمیروم. آنقدر سریع که شاید بعدش در خلوتم بنشینم و ساعت ها به آن رفتار عجولانه ام و برخورد نادرستم فکر کنم. آنچه من فکر می کنم، درست است. اطرافیانم معمولاً یا بخاطر منافع خودشان و یا بخاطر اینکه آرامم کنند، دلداری ام می دهند که "بهترین کار همین بوده!" ولی باز هم آنچه "من" به "من" می گوید، صادقانه ترین سخن است.


---

خدایا شکر! 

- بلد نیستم پز خودم را بدهم! حتی به خودم

- بلد نیستم خودم را بالاتر و بهتر از همه بشمارم. حتی از خودم!

- بلد نیستم مغرور باشم! حتی با خودم

- بلد نیستم موقع دیدن آدمها، عینک های متفاوتی به چشم بزنم. حتی خودم

- بلد نیستم ریا را! با هیچکس.

- خدایا شکر که ظاهر و باطنم همینی است که هست!

- خدایا شکر که ارزش های اخلاقی ام همیشه برایم یکسان هستند. 

- خدایا شکر که آدمها را خاکستری می بینم و نه سیاه و سفید مطلق

- خدایا شکر که هنوز دوستانی دارم، زلال و بی شیله پیله و صاف و صادق و یکراست! نه با هزاران پیچ و خم عجیب و غریب و ناشناخته و غیر قابل حدس و گمان


خدایا شکر. برای بقیه راه هم کمکم کن... تا چهل سالگی راه زیادی نمانده...