یادمه...

یادمه وقتی پ... می خواست عروس بشه و قرار بود به پول اون روز (سال 90 که طلا خیلی ارزون تر از امروز بود) براش 23 میلیون طلا بگیرن، بهش خرده گرفتم که چرا واسه خرید این طلاها عروسی تو عقب می ندازی؟

گفت مجبوره و نمی تونه آبروی خانواده شو پیش فامیل شون ببره

یادمه وقتی م... گفت برای خرید سرویس طلا خیلی به زحمت افتادن و وقتی می دیدم که چطور 12 تا النگوی طلای سفید تو دستای سبزه اش صدا می ده، اعصابم خراب می شد و می گفتم: بابا چه فرقی می کنه آخه... مهم دل های آدمهاست

م می گفت: منم مثل تو فکر می کردم اما عملا نمیشه! بعد از ازدواج می فهمی

یادمه وقتی س... خواستگاراشو رد می کرد، می گفت دوست دارم با یه پسر پولدار ازدواج کنم که به زحمت نیفتم بهش گفتم: ولی لذت زندگی تو اینه که همه چی رو با هم بدست بیارین ها!

اون روزها گذشته

گاهی فکر می کنم فقط شعار دادم اون روزها

اما امروز

خوشحالم که همچین معیارهایی راه زندگی رو برای من ترسیم نکردن

خوشبختی رو در ازدواج با پول ندیدم

هر چند معتقدم پول لازمه

اما به شدت معتقدم کافی نیست

عشق پول میاره اما پول؛ عشق نه!

نظر شما چیه؟ تجربه ای داشتید در این زمینه؟

امروز با قدرت کامل میگم: برام بهرنگ از هر طلایی طلایی تره

بهرنگ من؛ به تو افتخار می کنم

که امروز 16 میلیون تومان پول زبون بسته مردم اومد تو حسابت ولی بهش دست نزدی تا صاحبش برش داره