خواهش نادانی انسان نکن

هوا بس ناجوانمردانه سرد است

خواهش نادانی انسان نکن

هوا بس ناجوانمردانه سرد است

آن مرد خارجی

امروز سالروز انتشار روزانه روزنامه همشهری بود. قرار شد ساعت 4 همه تو دفتر جمع بشیم و کیک ببریم و شادی کنیم!!


نمی خوام در مورد این جشن و همکارام و... بگم! یه گزارش کامل خواهم نوشت که اینجا مجالش نیست.


با یه حساب سرانگشتی متوجه شدم که از ساعت 2:30 تا 4 نمیشه به خونه برم و برگردم. ترجیح دادم برم مافی، خونه خاله برای ناهار اتراق کنم.


چهار راه عطایی وایستادم و به هر تاکسی که رد می شد، گفتم: دو هزار تومن چهارراه مافی


کسی نایستاد! عجب! همه با شنیدن 2 هزار تومان چهره در هم کشیدند!


تا بریدگی اول عطایی پیاده رفتم تا شاید بهتر تاکسی گیر بیاورم!


باز هم همان آش بود و همان کاسه


در نهایت یک پیکان سفید جلو پایم توقف کرد. 


راستش را بخواهید توسط خانواده ام قدغن شده ام از سوار شدن به مسافرکش های شخصی


اما دل به دریا زدم...


گفتم مستقیم؟ گفت سوار شو!!!


راننده با لهجه غلیظ کردی و زبان ترکی گفت: تا کجا می ری؟


گفتم: کمی بالاتر از 4 راه رسالت... کرایه ام چند میشه؟


گفت: ... (صدایش را نشنیدم)


بعد از چند دقیقه دوباره پرسیدم: «کرایه چقدر می شود اقا؟»


گفت: من اینجا مهمان هستم و نمی دانم چقدر می شود!


گفتم: از کجا آمده ای؟


گفت: ترکیه...


گفتم: چرا؟


- فرار کرده ام!


- از چه؟


-.... (جواب نداد)


- کدام شهرش؟


- وان


- شهر قشنگی است. من دیدمش از نزدیک. دریاچه زیبایی هم دارد. بعد از زلزله آمدی؟


- 8 ماهی می شود. اما اینجا اصلا قشنگ نیست! چطور می توانید در این شهر زندگی کنید؟


- چطور؟


- هیچ چیز سر جایش نیست. اصلا خوب نیست! کشور ما بهشت است! آنور خیلی خوب است...


- من اینجا را با هیچ جای دنیا عوض نمی کنم. 


دیگر ساکت شدم... به این اندیشیدم که یک ترکیه ای مهاجر فراری!!! که از یک شهر نه چندان بزرگ (به قول بهرنگ: روستای چاق) آمده چطور از سوبسیت های من و تو استفاده می کند و اینجا را جهنمی فاقد نظم و زیبایی می داند؟


به راستی با خود چه فکر کرده؟؟


از کدام بهشت می گوید؟ پس چرا من آن بهشت را ندیدم؟


اینجا بهشت من است


کشورم


شهرم


دیارم


اینجا بهشت است ای مرد خارجی فراری! راستی چرا از بهشت فرار کردی؟!



نظرات 6 + ارسال نظر
رویا سه‌شنبه 12 آذر 1392 ساعت 08:20 http://patmatemrozi.blogfa.com/

آفرین بر شما و حس وطن دوستی شما
یاشاسین ایرانیم ؛یاشاسین آذربایجان و یاشاسین ایرانیمین عزیز و غیرتلی جوانلاری

مردی که مرد بود
اهل همین زمین
اهل همین زمان
اهل درد بود
...
مردی که راهش
مردی که آهش
حتی نگاهش
پیوند میزد زمین و آسمان به هم مرسی استاد بابت زحماتتون

حالا منظور شما کدوم مرد بود؟؟؟

ککک ... سه‌شنبه 12 آذر 1392 ساعت 13:55

سلام : هرکسی وطن خودش برای خودش عزیز است و بس . ترک برای تکری و کرد برای کرد . حتی یک اروپایی برای اروپای خودش . پس هرکس متعلق به سرزمین مادری خودش است .

مژده سه‌شنبه 12 آذر 1392 ساعت 13:55

استاد کلا قلمت معجزه می کنه .

خیلی عالی بود ؛ خیلی .

فاطمه سه‌شنبه 12 آذر 1392 ساعت 23:04 http://MY-NEWS.BLOGFA.COM

سلام نداجونم احسن به حس وطن دوستی و میهن پرستیت کاش ازش میپرسیدی واقعا چرا اگه اونجا بهشت بوده اومده ایران؟

چاووش چهارشنبه 13 آذر 1392 ساعت 00:03

جسارتا آبجی این موضع گیری حماسی شما به استخدام اخیر و گزینش و اینجور چیزا که ربط نداره؟
ای وای ببخشید سلام!

نخیرم
من عاشق کشورم هستم
باور ندارین برید تو وبلاگ قبلی ام که توش 4-5 سال پیش نوشتم وقتی از ایران خارج شدم چه حس بدی داشتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد