ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
وقتی دوران راهنمایی رو می گذروندم، دوستی داشتم به نام مرضیه که بر حسب اتفاق فامیلی مون هم یکی بود! آه که چه روزهای خوبی با هم داشتیم...
یکی از قشنگ ترین قسمت های این دوستی یخمک هایی بودن که زنگ های تفریح تو مدرسه راهنمایی بهجت با هم شریکی می خریدیم و نصف می کردیم. یه نوبت قسمت پایین مال من بود و یه سری سهم مرضیه!
پفک نمکی هنوز هم پای ثابت روزهای منه. البته کمتر از روزهای مدرسه! و یک قسمت اش که لذت بخش ترین قسمت هم بود امروز از زندگی ام حذف شده؛ لیس زدن انگشتام بعد از تموم شدنش!!
روی خط زمینه بنویسید..
همیشه پای مشق های من معلمم می نوشت: دخترم خوش خط بنویس... و این گونه شد که بعدها همیشه در کلاس هنر اولین شدم. اما امروز به مدد کامپیوتر خطم طوری شده که باز هم خانوم معلمم در کلاس اول ابتدایی را طلب می کند...
چقدر مانتوهای ما با این نیمکت ها دشمن بودن و همیشه بازنده اصلی این نبرد...
چقدر خرج می تراشیدند برای خانواده ها...
همیشه نفر اولی بودم که برای اجرای برنامه های دهه فجر پیشقدم می شدم و خرید و نصب و مدیریت و اجرای برنامه همه اش با خودم بود و دانش آموز محبوب مسئولان و مغضوب و مورد حسادت همکلاسی هایم... آه چه زود گذشتن اون روزها...
اگر همه عالم هم مرا ببخشند، این جوجه ها قراره در روز قیامت یقه منو بچسبند بابت همه شکنجه هایی که بهشان دادم...
از خیلی از پسرای محله مون بهتر گل کوچیک بازی می کردم و گاهی پسرهای محله سر اینکه با کدوم تیم باشم دعواشون می شد. البته اون روزها 7-8-9 سالمون بود... یادش به خیر...
یه بار پسرعموم «عادل» که چند ماهی از من کوچیکتره، با اینا (ما می گیم رزین داش) یه گنجشک شکار کرد و دل و روده اش رو درآورد و رو دود آتیش سیاهش کرد و با افتخار بهمون خوروند... اون موقع 10 سالمون بود... یاد این جنایت که می افتم، دلم می لرزه!
حالا بچه های امروزی هی با آی پد بازی کنن... چه می فهمن این چه لذتی داشت! تا 18 سالگی برامون عزیز بود این بازی بین بچه های فامیل...
عاشقتم مادر...
یا بار رفتیم پارک ساعت برای شام. سوار این شدیم و فکر کنم گیر کرده بود که خاموش نمی شد. اونقدر سواری داد بهمون که آخرش از رو رفتیم به واسطه سرگیجه...
ادامه دارد...
سلام دوست عزیز وب عالی دارین اگه با تبادل لینک موافقید منو باعنوان سایت بدو بیا لینک کنید و به من خبر بدید تا شما رو با چه عنوانی لینک کنم
سلام خوبی وبلاگ خوب و جالبی داری
خوشحال میشم از وبلاگم دیدن کنید
در انتظار نظر زیبای شما هستیم.
سلام
فروش ویژه اکانت های فیلترشکن با سرعت بالا، قیمت های استثنایی و پشتیبانی قوی.
OpenVpn: سرویس پرقدرت OpenVpn مخصوص موبایل(آندروید، آیفن)، تبلت(آندروید ، آی پد) ، کامپیوتر (ویندوز ، مک) راه اندازی شد. با این سرویس به راحتی میتوانید در موبایل یا تبلت خود اینترنت آزاد را تجربه کنید و به راحتی از امکانات گوشی و تبلت خود ( Google play، Facbook، skype ، youtube ،...) استفاده کنید. این سرویس حتی با سیم کارت نیز کار میکند.
Kerio Vpn: این سرویس پر سرعت ترین سرویس درحال حاضر میباشد.
PM9: این سرویس قابلیت باز کردن کلیه سایت ها(فیس بوک،یوتیوب و ...) را بدون افت سرعت و تنظیمات اضافی دارد.
Https Proxy: این سرویس جز سرویس های اقتصادی و محبوب می باشد.
برای دیدن جزئیات و خرید اکانت به سایت زیر بروید
http://www.bestv5.tk/bestvpn/
به قولی : خخخخخخخخخخخخخخخ
سلام
واقعا جالب بود انگار همه دهه شصتی ها و خصوصا 63 ای ها خاطراتشون یکیه!!!!
از کتکای مامانتون نگفتین ولی
سلام
مامانم سر اینکه وقتی می رفتیم باغ و با بچه های فامیل اسب بازی می کردیم رو خاک ها (سوار چوب های خشک می شدیم و می تاختیم) و تمام سر و رومون خاکی می شد کتکم زد!
یادش به خیر
من از اون اولش یخمک دوست نداشتم چون فکر میکردم غیر بهداشتی هست اونم به خاطر اینکه علامت استاندارد نداشت.فوتبال هم بازی نمیکردم.کوچه هم نمیرفتم زیاد.ولی خب کتاب داستانهای دوران کودکیمو که همیشه بابام برام میخوند دوست داشتم. جالب اینجاس که هر چقدر اون کتابها را بابا برام میخوند باز اصرار داشتم دوباره برام بخونه.وقتی رفتم مدرسه خودم میتونستم کتاب بخونم ولی اون موقع فقط دوست داشتم یه بار داستانها را بخونم نه بیشتر.برنامه کودک هم که میدیدم تا چند ساعت تو نخ شخصیتهای کارتونی بودم و اینکه چرا اون پرنده های یک چشم چوبین را اذیت میکنن و یا چرا تام و جری چرا همیشه دعوا میکنن؟؟؟آخ که چقدر سوسول و لوس بودم. از پیش مامانم تکون نمیخوردم.فقط دو تا هم بازی داشتم اونم هم جنس خودم نبودن
الهی الهیییییییییی
تو سوسول نبودی که...
احتمالا حساس بودی و زودرنج عزیزم
تام معناسیندا بیر نوستالژی
چوخ ساغ اولون خانیم عبدی، ایللر اؤنجه بونلاری گؤروب یاشاساقدا، شیرین یوخسا آجی خاطیره لری ایله بیر داها یئنی دن یاشادیق. کیهان بچه ها، منیمده اوشاقلیق درگیم. همه شه بو اوشاق درگیسین و بالاجا ناغیل کتابلارین آتامدان پای آلاردیم. آما خیام شمالی آغزیندا، آموزش پرورش ـ ین کتابفروشی سین اونودوبسوز. بیر دونیا اوشاق ناغیل کتابی، اوشاق مجله سی، لوازم التحریر ... هله ده وار او الوان ـ الوان ناغیل کتابلاریمی ساخلامیشام
یوخ واللاه من چوخ به سلقه قیزییدیم! بیر طرفدن ده بو قارداشیم گلدی کیتابلاریمین هامیسین جیردی آمما چون سون بئشیک دی هئچ کیم اونا دئمه دی گوزویون اوستونده قاش وار!!!
عالی بود
سلام
چوخ گؤزل ... اللرینیزه ساغلیق
سلام
خواهیش می شود... قابیلی یوخویدو
junesh kheeeeili bahal bud...