خواهش نادانی انسان نکن

هوا بس ناجوانمردانه سرد است

خواهش نادانی انسان نکن

هوا بس ناجوانمردانه سرد است

شوخ طبعی حاجی بابایی میان ناله دختربچه های پیرانشهری گل انداخت!



-----------------


بخندید آقای وزیر

یه طفل معصوم پرپر شد 

سوخته بود... گناهش سوختن بود و بس...

وقتی اتوبوس حامل دانش_آموزان "راهیان نور"، واژگون شد و 26 دختر دانش آموز بروجنی، مظلومانه کشته شدند، اولین واکنش وزیر آموزش و پرورش سلب مسوولیت از خود بود؛ آنجا که حمید رضا حاجی بابایی در پاسخ به سؤال خبرنگاران در باره این فاجعه غم انگیز گفت: بروید از مسئولش بپرسید! تو گویی که وزارت آموزش و پرورش و وزیرش، در قبال دانش آموزان مسئولیتی ندارند!


 گروه تحلیل: وقتی اتوبوس حامل دانش_آموزان "راهیان نور"، واژگون شد و 26 دختر دانش آموز بروجنی، مظلومانه کشته شدند، اولین واکنش وزیر آموزش و پرورش سلب مسوولیت از خود بود؛ آنجا که حمید رضا حاجی بابایی در پاسخ به سؤال خبرنگاران در باره این فاجعه غم انگیز گفت: بروید از مسئولش بپرسید! تو گویی که وزارت آموزش و پرورش و وزیرش، در قبال دانش آموزان مسئولیتی ندارند!


هنوز جامعه ایران داغدار دانش آموزان بروجنی بود که خبر رسید دختر بچه های روستای شین_آباد پیرانشهر گرفتار شعله های آتش شده و در کلاس درس، سوخته‌اند.


این بار نیز خبرنگاران به نمایندگی از افکار عمومی، سراغ وزیر رفتند و از او پرسیدند که آیا هنوز تصمیمی برای استعفا ندارد؟ پاسخ او، بیش از هر چیزی، یادآور پاسخ قبلی‌اش در قبال مرگ دانش آموزان بروجنی بود و نشان می‌داد که پاسخ قبلی آقای وزیر، نه یک سهو کلام، که بخشی از ادبیات غیر مسئولانه شخص حمید رضا حاجی بابایی است.


  خبر خبرگزاری مهر در این باره را بخوانید:


"وزیر آموزش و پرورش در واکنش به سؤالی در خصوص درخواست استعفایش توسط برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی به دلیل حادثه آتش سوزی دبستان دخترانه با خنده گفت: خبرنگاران چی؟ خبرنگاران را برکنار کنیم یا نه؟ اگر به موقع خبر می‌دادید مواظب مدرسه شین آباد پیرانشهر باشید این اتفاق روی نمی‌داد!"


شاید بتوان گفت که آنچه بر سر دانش_آموزان معصوم بروجنی آمد، صرفاً یک حادثه بوده است یا آنچه در مدرسه روستایی پیرانشهر به وقع پیوست، در هر جایی امکان حدوث دارد ولی ادبیات وزیر آموزش و پرورش لااقل در قبال این دو حادثه فجیع که طی آن‌ها ده‌ها دانش آموز دختر کشته، مجروح و مصدوم شده‌اند، روایت دیگری از حکایت امروزین آموزش و پرورش ایران دارد.


واقعاً چگونه می‌توان این موضوع را هضم کرد که دختر بچه های دانش آموز با سر و صورت‌های سوخته در بیمارستان‌های پیرانشهر، ارومیه و تبریز بستری‌اند و ناله‌شان به آسمان است و آن وقت وزیر آموزش و پرورش، علیرغم دیدن این صحنه‌ها، در پاسخ به خبرنگاران، شوخ طبعی‌اش گل می‌کند و خنده کنان به آن‌ها می‌گوید که چرا قبلاً نگفتید مواظب مدرسه باشیم که آتش نگیرد! آیا با این روحیه و نوع نگاه، نباید منتظر فجایعی به مراتب بدتر از رویدادهای تلخ اخیر و البته گل کردن بیشتر شوخ طبعی‌های آقای وزیر باشیم؟


حتی اگر بتوان، در حوادث پیش آمده، گریبان وزیر را رها و او را تبرئه کرد، نمی‌توان از کنار نوع گفتار و کردار او با بی اعتنایی گذشت و به بهبود وضعیت آموزش و پرورش، با چنین نگرشی در صدر آن امید بست هر چند که این نوع "سرسری انگاری مسائل"، نه فقط در آموزش و پرورش که در جای جای نظام مدیریت اجرایی کشور نهادینه شده است کما این که یکی بعد از مسئولان محلی پیرانشهر، بعد از این حادثه رقت بار، در گفت و گو با تلویزیون، کوشید اوضاع دانش آموزان را عادی جلوه دهد و مدعی شد که فقط چند نفر دچار سوختگی "سطح یک شده‌اند و صد البته خبرنگار صدا و سیما هم که گویا نقش پایه میکروفن را ایفا می‌کرد نپرسید که اگر موضوع فقط یک سوختگی سطحی است، چرا مراکز درمانی پیرانشهر نتوانسته اند از عهده درمان یک سوختگی سطحی برآیند و ناگزیر شده‌اند بچه‌ها را به بیمارستان‌های ارومیه و حتی تبریز در استان مجاور ببرند و بستری کنند!؟


مخلص کلام آن که تا زمانی که مسئولیت پذیری مسوولان در ایران، در قالب شوخی و گل و بلبل جلوه دادن اوضاع جلوه گر شود، پاشنه در بر همین منوالی که هست خواهد چرخید، چه حاجی بابایی در اتاق وزیر آموزش و پرورش بنشیند و به تداوم وزارتش بیندیشد و چه هرکس دیگری با همین دیدگاه!"؟



منبع

نظرات 8 + ارسال نظر
فهیمه دوشنبه 20 آذر 1391 ساعت 10:55



واقعا آدم چی میتونه بگه به اینا؟!!!!!

آیین شایین دوشنبه 20 آذر 1391 ساعت 16:02 http://ayinshayin.blogfa.com/

متاسفانه این نوع سخن گفتن تا حدود زیادی نزد مدیران و به تبعیت از آنها میان مردم نهادینه شده است. بارها و بارها در گزارشات رادیو تلویزیونی شنیده ایم که اشخاص مختلف با مشت محکم و چاقوی زنجان و ... بر دست و دهان این و آن می زنند. حالا این بنده خدا حاجی بابایی هم خواسته یه مشت محکم تو دهن این خبرنگاران بزنه که نزده حالا چرا اینقدر بزرگش می کنید.

فهیمه دوشنبه 20 آذر 1391 ساعت 23:31

آبجی ندا جاااااااااااااان

این پستت رو با اجازه ات لینکش کردم

شکوفه چهارشنبه 22 آذر 1391 ساعت 11:12


"هر که را جاه و دولتست و بدان

خاطری خسته در نخواهد یافت

خبرش ده که هیچ دولت و جاه

بسزای دگر نخواهد یافت"

حمید چهارشنبه 22 آذر 1391 ساعت 22:20 http://raheshab1.blogfa.com

همیشه کم میارمت ، همیشه کم میارمت. . .

نمیشه ...

ندارمت . . .

عرفانه جمعه 24 آذر 1391 ساعت 17:15 http://havaee.blogfa.com

ولقعن نمیدونم بعضی از مسئولا چ سودی دارن ک گذاشتنشون سر پستاشون
هیچی ندارم بگم
...

زمستانه یکشنبه 26 آذر 1391 ساعت 06:38

به نام خالق..

کل حرفم میشه همین یه وا‍ژه : "هه"!

واقعا این همه مسئولیت پذیری و احساس دلسوزانه شون منو کشته!

لعیا سه‌شنبه 28 آذر 1391 ساعت 21:22

میگن حالا احمد خاتمی هم اعتراض کرده که چرا اون دختر بچه ها تو بیمارستان بدون روسری بودن؟! صحت داره واقعا؟؟؟!!!! اگه داشته باشه که ترجیح میدم همون ۲۱ دسامبر داقون شیم بریم ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد