خواهش نادانی انسان نکن

هوا بس ناجوانمردانه سرد است

خواهش نادانی انسان نکن

هوا بس ناجوانمردانه سرد است

چقدر...

چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید:

چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟


چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟


اما افسوس که هیچ کس نبود ...


همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره ...


آری با تو هستم ...!


با تویی که از کنارم گذشتی...


و حتی یک بار هم نپرسیدی،


چرا چشمهایم همیشه بارانی است...!!

نظرات 3 + ارسال نظر
soly دوشنبه 21 آذر 1390 ساعت 16:06 http://paiyze61.blogfa.com

تنهایی های من پایانی ندارد
از دیروز تا فردا بر بوم دل تنهایی را نقش زده ام
تنهایی را ستوده ام
تنهایی را بوییده ام
تنها یی را در کنج دل نهاده ام

سعید دوشنبه 21 آذر 1390 ساعت 19:59

فهیمه سه‌شنبه 22 آذر 1390 ساعت 19:49 http://shaparak-e-barooni.blogfa.com/

مگه چشم های آبجی ندای ما هم بارونیه؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد