خواهش نادانی انسان نکن

هوا بس ناجوانمردانه سرد است

خواهش نادانی انسان نکن

هوا بس ناجوانمردانه سرد است

عجببببببببببببببببببببببببب!!!!!

پدر علم کویرشناسی ایران مدعی شد:

 
 

انتقال آب از ارس به‌ ارومیه خیانت‌است!

 
 نصر نیوز: پدر علم کویرشناسی ایران با بیان اینکه تنها راهکار همیشگی و دائمی نجات دریاچه ارومیه انتقال آب از یکی از سرشاخه های رودخانه زاب کوچک است گفت: انتقال آب رودخانه ارس به دریاچه ارومیه باعث کمبود منابع آب در این منطقه می شود که خیانتی بزرگ است. 
      
 

به گزارش نصر نیوز به نقل از مهر، پرویز کردوانی در گفتگویی با اشاره به نیاز دشت مغان به آب روردخانه ارس گفت: دشت مغان یکی از مناطق استثنایی ایران در تولید بهترین محصولات کشاورزی و زراعی است و انتقال آب رودخانه ارس به دریاچه ارومیه باعث کمبود منابع آب در این منطقه می شود که خیانتی بزرگ است.

احداث سد روی رودخانه زاب کوچک؛ راهکار نجات دریاچه ارومیه
وی با انتقاد از کارشناسانی که پس از 14 سال مطالعه هنوز نتوانسته اند راهکار نجات دریاچه ارومیه را پیدا کنند افزود: این راهکار نیاز به 14 ماه مطالعه هم نداشت و با 14 روز بررسی و شناخت درست از منابع آب کشور می توانستند راهکار حل این معضل که همانا احداث سد بر روی یکی از سرشاخه های رودخانه زاب کوچک و انحراف آب آن است را دریابند.
به اعتقاد کردوانی، در حال حاضر تمام آب این رودخانه برای جمع آوری به سد دوکان به عراق می رود و هیچ استفاده زراعی و کشاورزی از این منبع آب شیرین در کشور نمی شود.
وی با اشاره به اینکه زاب کوچک پس از کارون بزرگترین رودخانه کشور است گفت: انتقال آب این رودخانه به دریاچه ارومیه چندین مزیت دارد که مهمترین آنها دائمی بودن این منبع و عدم نیاز به آب آن در دیگر مناطق کشور است و البته با انتقال آب این رودخانه جایی خشک نمی شود بنابراین مدعی ندارد.

احداث سد روی رودخانه زاب اشکال بین المللی ندارد
کردوانی در پاسخ به اینکه آیا عراق با این کار مخالفت نمی کند گفت: طبق قوانین بین الملل از سال 2012 انتقال آب با احداث سد بر رودخانه های بین المللی ممنوع است ولی احداث سد بر سرشاخه این رودخانه در تنگه گرژال بین پیرانشهر و سردشت هیچ اشکال بین المللی ندارد.
وی در خصوص انتقاداتی که برخی از مسئولان از این طرح به دلیل طولانی تر شدن مسیر انتقال نسبت به  رودخانه ارس می کنند اظهار داشت: اولاً مسیر این انتقال طولانی تر نیست ولی اگر چندین کیلومتر طولانی تر باشد به دلیل اینکه اقدامی اصولی و بی زیان است می ارزد.

تنها 20 درصد کشاورزی کردستان به صورت آبی است
او با اشاره به اینکه در حال حاضر تنها 20 درصد از کشاورزی در استان کردستان به صورت آبی است و 80 درصد آن دیم است تصریح کرد: با توجه به اینکه انتقال آب از این رودخانه به دریاچه ارومیه نیاز آبی این دریاچه را به طور کامل ازبین می برد می توان از مازاد آن برای زمینهای کشاورزی کردستان و حتی دشت مهاباد در آذربایجان غربی استفاده کرد.

 کم شدن شوری دریاچه ارومیه اتفاق خوبی است
کردوانی در پاسخ به اینکه آرتمیا آبزی دریاچه ارومیه به آب شور احتیاج دارد و با انتقال آب شیرین این رودخانه به دریاچه ارومیه بستر زیست این گونه مختل می شود گفت: نیاز آرتمیا به نمک برابر 180 تا 240 گرم بر لیتر نمک در آب است که دریاچه ارومیه آنقدر شور است که این نیاز را حتی با انتقال آب شیرین زاب بر طرف می کند ولی اگر شوری دریاچه به واسطه این انتقال کم شود نه تنها اتفاق بدی نیافتاده که بسیار هم بهتر می شود زیرا در حال حاضر به دلیل شوری بیش از حد هیچ نوع ماهی در این دریاچه دوام نمی آورد اما در آن صورت می توان به پرورش انواع ماهی در دریاچه ارومیه اقدام کرد.

امکان پرورش آرتمیا در یاچه‌های کویری وجود دارد 
وی در پاسخ به اینکه دراین صورت تکلیف آرتمیا که گونه ای بسیاربا ارزش است چه می شود اظهار داشت: نه تنها آرتمیا که میگو را نیزمی توان در دیگر دریاچه های کویری کشور مانند آران و بیدگل و یا دریاچه میقان در شمال اراک با احداث چند حلقه چاه در اطراف این دریاچه ها مانند آنچه که در بحر المیت انجام می دهند پرورش داد.

باز کردن دریچه سدها ضمانت اجرایی ندارد
این استاد دانشگاه با انتقاد از دیگر راهکارهای که برای تأمین آب دریاچه ارومیه پیشنهاد می شود گفت: باز کردن دریچه سدهای رودخانه های اطراف ارومیه با توجه به اینکه اولویت انسان و بعد کشاورزی و در نهایت نجات ارومیه است هیچ ضمانت اجرایی ندارد و به محض اینکه در مناطق شهری اطراف کم آبی پیش بیابد مانند آنچه که در مورد سد لتیان ، کرج و لار انجام می شود آب را به روی ارومیه می بندند.

بارور کردن ابرها راهکاری فصلی است
به اعتقاد وی بارور کردن ابرها نیز یک راهکار فصلی است و در فصل تابستان که مهمترین فصل کم آبی دریاچه ارومیه است کاربردی ندارد. این روش در کشورهای پیشرفته برای مقابله با حوادثی مانند تگرگ و مه در زمینهای کشاورزی و یا فرودگاهها به کار می رود.

انتقال آب از دریای مازندران غیر ممکن است
کردوانی انتقال آب از دریای مازندران را نیز با توجه به مشترک بودن این دریاچه بین 5 کشور غیر ممکن دانست و افزود: آبخوان داری نیز نه تنها مشکل دریاجه ارومیه را حل نمی کند که حجم آب این دریاچه را کمتر می کند.
به گفته وی، با توجه به ارزش محصولات کشاورزی زمین های اطراف دریاچه ارومیه روش های آبیاری که در کمیت و کیفیت این محصولات تآثیر بگذارد نیز کاربرد ندارد و عملی نمی شود.

گفتگو از بهار سلاح‌ورزی

منبع مستقیم: 

http://nasrnews.ir/show.php?ID=3958


-----------------

بعدا نویس:

از اینکه پست قبلی رو شمارش کردین سپاسگذارم!!!!


و اکنون ادامه مطلب:)

ادامه مطلب ...

خاطره بنویسید!

یک خاطره شیرین از دریاچه اورمیه بنویسید دوستان!



نماینده های اون ور کشور برامون تعیین تکلیف کردن

رفتنی هستیم

بذارید حداقل خاطراتمون بمونن!!!!!




خاطره بنویسید دوستانم... بنویسید..... 

من اینجا بس دلم تنگ است

بسان رهنوردانی که در افسانه ها گویند 

گرفته کولبار زاد ره بر دوش 
فشرده چوبدست خیزران در مشت 
 گهی پر گوی و گه خاموش
در آن مهگون فضای خلوت افشانگیشان راه می پویند 
ما هم راه خود را می کنیم آغاز 
سه ره پیداست  نوشته بر سر هر یک به سنگ اندر 
حدیقی که ش نمی خوانی بر آن دیگر 
 نخستین : راه نوش و راحت و شادی  

 به ننگ آغشته ، اما رو به شهر و باغ و آبادی 
 دودیگر : راه نمیش ننگ ، نیمش نام 

 اگر سر بر کنی غوغا ، و گر دم در کشی آرام 
سه دیگر : راه بی برگشت ، بی فرجام 

 من اینجا بس دلم تنگ است 
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است 
بیا ره توشه برداریم 
قدم در راه بی برگشت بگذاریم 
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است  

؟تو دانی کاین سفر هرگز به سوی آسمانها نیست 
سوی بهرام ، این جاوید خون آشام 
سوی ناهید ، این بد بیوه گرگ قحبه ی بی غم 
کی می زد جام شومش را به جام حافظ و خیام 
و می رقصید دست افشان و پاکوبان بسان دختر کولی 
و اکنون می زند با ساغر مک نیس یا نیما 
و فردا نیز خواهد زد به جام هر که بعد از ما 
سوی اینها و آنها نیست 
به سوی پهندشت بی خداوندی ست 
 که با هر جنبش نبضم 
 هزاران اخترش پژمرده و پر پر به خاک افتند 
 بهل کاین آسمان پاک 
چرا گاه کسانی چون مسیح و دیگران باشد 
که زشتانی چو من هرگز ندانند و ندانستند کآن خوبان 
پدرشان کیست ؟
و یا سود و ثمرشان چیست ؟
بیا ره توشه برداریم 
قدم در راه بگذاریم 
به سوی سرزمینهایی که دیدارش 
بسان شعله ی آتش 
دواند در رگم خون نشیط زنده ی بیدار 
نه این خونی که دارم ، پیر و سرد و تیره و بیمار 
چو کرم نیمه جانی بی سر و بی دم 
که از دهلیز نقب آسای زهر اندود رگهایم 
کشاند خویشتن را ، همچو مستان دست بر دیوار 
 به سوی قلب من ، این غرفه ی با پرده های تار 
و می پرسد ، صدایش ناله ای بی نور
کسی اینجاست ؟
 هلا ! من با شمایم ، های ! ... می پرسم کسی اینجاست ؟
 کسی اینجا پیام آورد ؟
 نگاهی ، یا که لبخندی ؟
فشار گرم دست دوست مانندی ؟ 

و می بیند صدایی نیست ، 

 نور آشنایی نیست ، حتی از نگاه 
مرده ای هم رد پایی نیست 
صدایی نیست الا پت پت رنجور شمعی در جوار مرگ 
ملل و با سحر نزدیک و دستش گرم کار مرگ 
وز آن سو می رود بیرون ، به سوی غرفه ای دیگر 
به امیدی که نوشد از هوای تازه ی آزاد 
ولی آنجا حدیث بنگ و افیون است 

 - از اعطای درویشی که می خواند 
 جهان پیر است و بی بنیاد ، ازین فرهادکش فریاد 
وز آنجا می رود بیرون ، به سوی جمله ساحلها 
پس از گشتی کسالت بار 
بدان سان باز می پرسد سر اندر غرفه ی با پرده های تار 
کسی اینجاست ؟
و می بیند همان شمع و همان نجواست 
که می گویند بمان اینجا ؟
که پرسی همچو آن پیر به درد آلوده ی مهجور 
خدایا به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده ی خود را ؟
بیا ره توشه برداریم 
قدم در راه بگذاریم 
کجا ؟ هر جا که پیش آید 
بدانجایی که می گویند خورشید غروب ما 
زند بر پرده ی شبگیرشان تصویر 

 بدان دستش گرفته رایتی زربفت و گوید : زود 
وزین دستش فتاده مشعلی خاموش و نالد دیر 
کجا ؟ هر جا که پیش آید 
به آنجایی که می گویند 
چوگل روییده شهری روشن از دریای تر دامان 
و در آن چشمه هایی هست 
 که دایم روید و روید گل و برگ بلورین بال شعر از آن 
و می نوشد از آن مردی که می گوید 
چرا بر خویشتن هموار باید کرد رنج آبیاری کردن باغی 
کز آن گل کاغذین روید ؟
 به آنجایی که می گویند روزی دختری بوده ست 
 که مرگش نیز چون مرگ تاراس بولبا 
 نه چون مرگ من و تو ، مرگ پاک دیگری بوده ست 
کجا ؟ هر جا که اینجا نیست 
من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم 
ز سیلی زن ، ز سیلی خور 
وزین تصویر بر دیوار ترسانم 
درین تصویر 
عمر با سوط بی رحم خشایرشا
زند دویانه وار ، اما نه بر دریا 
به گرده ی من ، به رگهای فسرده ی من 
به زنده ی تو ، به مرده ی من 
بیا تا راه بسپاریم 
به سوی سبزه زارانی که نه کس کشته ، ندروده 
به سوی سرزمینهایی که در آن هر چه بینی بکر و دوشیزه ست 
و نقش رنگ و رویش هم بدین سان از ازل بوده 
که چونین پاک و پاکیزه ست 
به سوی آفتاب شاد صحرایی
که نگذارد تهی از خون گرم خویشتن جایی 

و ما بر بیکران سبز و مخمل گونه ی دریا 
می اندازیم زورقهای خود را چون کل بادام 
و مرغان سپید بادبانها را می آموزیم 
 که باد شرطه را آغوش بگشایند 
و می رانیم گاهی تند ، گاه آرام 
بیا ای خسته خاطر دوست ! ای مانند من دلکنده و غمگین 
من اینجا بس دلم تنگ است 
بیا ره توشه برداریم قدم در راه بی فرجام بگذاریم




نمی دونم چرا این همه دلتنگم... میگن زیباترین تصاویر تو تاریک ترین اتاق ها ظاهر میشه

نکنه...

دلتنگم ولی نمی دونم چرا

احساس میکنم اکسیژن کافی در اطرافم وجود نداره