ماهیمون هی می خواست یه چیزی بهم بگه.
تا
دهنشو وا می کرد آب می رفت تو دهنش نمی تونست بگه.
دست کردم تو آکواریوم
درش آوردم.
شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن.
دلم نیومد دوباره
بندازمش اون تو.
اینقده بالا پایین پرید خسته شد و خوابیـــد.
دیدم بهترین
موقع است تا خوابه دوباره بندازمش تو آب.
الان چند ساعته بیدار
نشده یعنی فکرکنم بیدار شده دیده انداختمش اون تو قهر کرده و خودشو زده
به خواب...
این
داستان رفتار بعضی از آدم هایی است که کنارمونند. دوستشون داریم و دوستمون
دارند ولی ما رو نمی فهمند و فقط تو دنیای خودشون دارند بهترین رفتار را با
ما می کنند.
دخترهای ... البته مثل شما همیشه فریب می خورند...بقیه بمونه بعدا فاش می کنم
ادامه بده دختر کامل و با ایمان و همه چیز دان و ژورنالیست و........