خواهش نادانی انسان نکن

هوا بس ناجوانمردانه سرد است

خواهش نادانی انسان نکن

هوا بس ناجوانمردانه سرد است

یک روز دانشگاهی!

سلام به دوستای عزیزم


فکر کنم رفت و آمد خیلی سختم باشه!

هر چند با اتوبوس VIP رفتم و برگشتم، ولی واقعا خسته شدم

حالا شما فکر کنید از ساعت 8 صبح تا 8 شب هم سر کلاس بشینم! دیگه نور علی نور میشه!

دم دانشگاه دو تا ورودی بود:

خواهران

برادران

خواهری در ورودی نشسته بود که به همه میگفت: مانتوت کوتاهه عزیزم! زیر زانو بپوش، وگرنه دفعه بعد راهت نمیدیم!


الناز عزیزم

بخاطر همراهیت و خوبی هات ممنونم گلم


اینم عکسایی از دانشگاه مون:

این

و این

و این یکی




نظرات 5 + ارسال نظر
سید دوشنبه 11 مهر 1390 ساعت 09:16

سلام آبجی....

خسته نباشی ....
آبجی دعا کن سال دیگه منم شاید بقولیدمو اومدم .... اینم تعجب بوداااا ... ازکارای غیر ممکن بود ....

چقدر شبیه دبیرستان طالقانیه ... اه اه اه .....

انشالاه که موفق و پیروز باشی همیشه ...

سلام اخوی خوبم

مرسی

چیه؟ تعجب واسه چی؟ خب تنبلی میکنی دیگه سید
وگرنه میتونی
اینقدر تنبل نباشششششششششششششششش

سلام
چقدر دانشگاهتون خلوت بود فقط تو رفته بودی؟

سلام

نه بابا مریمی
این عکسا رو از سایت دانشگاهمون برداشتم
خودم ننداختم که

soly دوشنبه 11 مهر 1390 ساعت 22:46 http://paiyze61.blogfa.com

به به
رسیدن بخیر

محمد سنگی سه‌شنبه 12 مهر 1390 ساعت 09:31 http://sepahehedar.blogfa.com

سلام خیلی مبارکه ایشالله به سلامتی در مقاطع بالاتر

الناز پنج‌شنبه 14 مهر 1390 ساعت 21:09

سلام عزیزم

سورپرایز شدم... من که کاری نکردم

خوشحال میشم کاری از دستم برات بربیاد

بالاخره هرکسی وقتی میره توی یه شهر جدید مدتی طول میکشه تا جا بیفته و تو این مدت باید بقیه که به اون شهر آشنان کمکش کنند.

موفق باشی گلم

سلام گلم

مرسی مهربون دختر

ایشالا برای یک هدف عالی بیای اورمیه از خجالتت دربیام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد