خواهش نادانی انسان نکن

هوا بس ناجوانمردانه سرد است

خواهش نادانی انسان نکن

هوا بس ناجوانمردانه سرد است

فاطمه، فاطمه است... (دکتر شریعتی)


از شخصیت فاطمه سخن گفتن بسیار دشوار است. فاطمه، یک ” زن ” بود، آن‌ چنان که اسلام می‌خواهد که زن باشد. تصویر سیمای او را پیامبر خود رسم کرده بود و او را در کوره‌های سختی و فقر و مبارزه و آموزش‌های عمیق و شگفت انسانی خویش پرورده و ناب ساخته بود.
وی در همه‌ ابعاد گوناگون زن بودن نمونه شده بود.
مظهر یک دختر، در برابر پدرش.
مظهر یک همسر در برابر شویش.
مظهر یک مادر در برابر فرزندانش.
مظهر یک ” زن مبارز و مسئول ” در برابر زمانش و سرنوشت جامعه‌ اش.
وی خود یک “ امام ” است، یعنی یک نمونه مثالی، یک تیپ ایده‌آل برای زن، یک “ اسوه ” ، یک شاهد برای هر زنی که می‌خواهد ” شدن خویش ” را خود انتخاب کند.
او با طفولیت شگفتش، با مبارزه‌ مدامش در دو جبهه خارجی و داخلی، در خانه‌ پدرش، خانه‌ی همسرش، در جامعه‌اش، در اندیشه و رفتار و زندگیش، “چگونه بودن” را به زن پاسخ می‌داد.
نمی‌دانم چه بگویم؟ بسیار گفتم و بسیار ناگفته ماند.
در میان همه جلوه‌های خیره کننده‌ روح بزرگ فاطمه، آنچه بیشتر از همه برای من شگفت‌انگیز است این است که فاطمه همسفر و همگام و هم‌ پرواز روح عظیم علی است.

او در کنار علی تنها یک همسر نبود، که علی پس از او همسرانی دیگر نیز داشت. علی در او به دیده یک دوست، یک آشنای دردها و آرمان‌های بزرگش می ‌نگریست و انیس خلوت بیکرانه و اسرارآمیزش و همدم تنهایی‌هایش.
این است که علی هم او را به گونه‌ دیگری می‌نگرد و هم فرزندان او را.
پس از فاطمه، علی همسرانی می‌گیرد و از آنان فرزندانی می‌یابد. اما از همان آغاز، فرزندان خویش را که از فاطمه بودند با فرزندان دیگرش جدا می‌کند. اینان را “بنی‌علی” می‌خواند و آنان را “بنی‌فاطمه”.
شگفتا، در برابر پدر، آن هم علی، نسبت فرزند به مادر و پیغمبر نیز دیدیم که او را به گونه‌ی دیگر می‌بیند. از همه‌ی دخترانش تنها به او سخت می‌گیرد، از همه‌ تنها به او تکیه می‌کند. او را ـ در خردسالی ـ مخاطب دعوت بزرگ خویش می‌گیرد.
نمی‌دانم از او چه بگویم؟ چگونه بگویم؟

.

.

و من خواستم با چنین شیوه ‌ای از فاطمه بگویم. باز درماندم :

خواستم بگویم، فاطمه دختر خدیجه ‌ی بزرگ است.
دیدم فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه دختر محمد است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است.
باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، این‌ها همه هست و این همه فاطمه نیست.

.

فاطمه، فاطمه است

نظرات 5 + ارسال نظر
آزاد پرنیان جمعه 16 اردیبهشت 1390 ساعت 23:35

سلام ندا گیان . خوبی دوست دیرینه ام؟با اخلاق دوست خوب ترانه های ماندگار .در گذشت ام ابیها رو به شما تسلیت میگم دوست خوبم. ندا گیان

سلام خوبید شما؟ همچنین منم بهتون تسلیت میگم

فهیمه شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 23:47 http://shaparak-e-barooni.blogfa.com/

الناز یکشنبه 18 اردیبهشت 1390 ساعت 01:34

سلام گلم

میدونی که مذهبی نیستم اما ناخودآگاه هر موقع که نوشته های شریعتی در مورد علی و فاطمه رو میخونم اشک چشمم رو پر میکنه مثل دفعه اول که این کتاب رو خوندم. انگار هیچ وقت کهنه نمیشه و همیشه به احساس آدم تلنگری میزنه.
نمیدونم به خاطر بزرگی روح فاطمه و علی و محمده یا شیوایی قلم دکتر یا هر دو اما هرچه هست ایادآوری فوق العاده ای بود.

سلام گلم
نمی دونم چرا روی این جمله "مذهبی نیستم" حساسیت دارم...
شایداین به تعریف هر یک از آدمها از مذهب برمی گرده
بیا تعبیرمون رو از محمد(ص)، علی(ع) و فاطمه(س) این بنویسیم که دکتر، این انفاس قدسی رو خوب تشیح کرد و طوری نوشت که به دل بشینه و اون جور که بشر امروز بهتر درکشون کنه

س.م.ع یکشنبه 18 اردیبهشت 1390 ساعت 10:25 http://seyedd.blogsky.com

سلام آبجی کم وفای خودیمان.....

تسلیت میگم......

ساجد جمعه 23 اردیبهشت 1390 ساعت 02:36 http://sajed-beheshti.bolgfa.com

sسلام همشهری عزیز وبلاگتونو خوندم باید بیشتر بخونمتون ولی مطالبتون بوی به دل نشستن میده امیدوارم خود حضرت فاطمه کمکتون باشهع در زندگی

خوشال میشم گاهی نگاهه به خونه ی من بیندازید و یک فنجان چای در خونه ی خودم ( وبلاگم () مهمان من باشید
یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد